ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آیینه بهشت اما آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد
سكوت آب ...برچسب : نویسنده : bandisheh48a بازدید : 8
من از آن روز میترسم
که روزی مکث نگاهت را
در چشمانم دگر بار نبینم
آنگاه که بدون پلک زدن
در عمق نگاهت
و فقط با لرزش لبانت
حرفهایت را خواهم شنید
میشود باشی
میشود باشیم
سكوت آب ...برچسب : نویسنده : bandisheh48a بازدید : 36
از صـحبــت مـــــردم دل نـاشــاد گــــریــــزد
چون آهــوی وحشی که ز صیاد گــــریزد
پــروا کــند از باده کــشان زاهـد غـافل
چون کودک نادان که از استاد گریزد
دریاب کــه ایام گــل و صبـح جوانی
چون برق کـند جلوه و چون باد گـریزد
شادی کن اگر طالب آسایش خویشی
کـــآســودگـــی از خــاطــر ناشاد گریزد...
رهی معیری
برچسب : نویسنده : bandisheh48a بازدید : 28
گاهی با یک نم نم باران
و هوای لطیف صبحگاهی
به وجد نمی آییم
گاهی اگر سنگ از آسمان ببارد
میگوییم: واووووو چه زیبا
ما آدمهای لحظه درون خودمان هستیم
نه احساسمان را درک میکنیم
نه احساس دیگران را
نه مکان و زمان را
(( صیاد ))
سكوت آب ...
برچسب : نویسنده : bandisheh48a بازدید : 53
برچسب : نویسنده : bandisheh48a بازدید : 58